تحریرالشام: از تروریسم تا آلترناتیو!

تحولات سوریه، به‌ویژه سقوط دمشق و دولت بشار اسد به دست تحریرالشام، پدیده‌ای چندبعدی است که نه‌تنها به مسائل داخلی این کشور، بلکه به تأثیرگذاری بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی وابسته است. این رخداد را می‌توان حاصل ترکیب پیچیده‌ای از عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دانست که به سود گروه‌های افراطی مانند تحریرالشام رقم خورد. با این حال، این تحولات بیش از آنکه نشانی از پیروزی ایدئولوژی تکفیری باشد، نتیجه‌ی بهره‌برداری هوشمندانه از بحران‌های داخلی و خارجی سوریه است که در ادامه به آن اشاره می‌شود:

۱. حاکمیت اقلیت، نارضایتی اکثریت:نظام اسد، با تکیه بر اقلیت علوی (حدود ۱۲ تا ۱۴ درصد جمعیت)، به موازات تبلیغات و حملات رسانه‌های غربی علیه نظام سکولار اسد، همواره با بدبینی از سوی اکثریت اهل سنت روبه‌رو همراه بود. سرکوب اعتراضات پس از بهار عربی و تبلیغات گسترده جریانات سلفی در قربانی جلوه دادن اهل سنت، فضای اعتراضات را به نفع گروه‌های افراطی چون داعش و النصره تغییر داد. این گروه‌ها با نمایش خود به‌عنوان “مدافعان اهل سنت” توانستند حمایت داخلی و خارجی قابل‌توجهی را با ادعای احقاق حق اهل سنت جلب کرده و جنگ داخلی سوریه را شعله‌ور کنند.

۲- توجیه‌پذیر و تئوریزه شدن فعالیّت جریانات تکفیری:در فضای جنگ داخلی سوریه، داعش و النصره توانستند از دو ابزار مهم استفاده کند: اول، تبلیغ مظلومیّت و قربانی جلوه‌ دادن اهل سنت برابر حکومتی از اقوام علوی سوریه و دوم، ارائه ایدئولوژی خلافت اسلامی با قرائتی وارونه و خشن از اسلام. این دو ابزار، در کنار شدت عمل حکومت بشار اسد برابر مخالفان، زمینه را برای پذیرش این ایدئولوژی میان برخی از ساکنان مناطق محروم یا تحت سرکوب و نیز مسلمانان متأثر از تبلیغات جریانات سلفی فراهم کرد تا ائتلافی عظیم و جهانی از نیروهای ضدمردمی را در سوریه سازماندهی شود.

۳- نقش بازیگران خارجی:سقوط دولت بشار اسد را نمی‌توان بدون اشاره به مداخلات خارجی تحلیل کرد. سیاست‌های آبی و امنیّتی ترکیه، حمایت مالی عربستان و قطر از تکفیری‌ها، و حتی پشتیبانی اطلاعاتی و نظامی اسرائیل، همه بخشی از پروژه‌ای بود که هدف آن تضعیف محور مقاومت در منطقه بود. از سوی دیگر، حضور نیروهای غربی و حمایت مستقیم از گروه‌های معارض، پیچیدگی جنگ داخلی سوریه را به حدی رساند، که برخی ناظران معتقدند تعدد بازیگران خارجی در سوریه، جنگ داخلی این کشور را به جنگی جهانی در محدوده‌ی کوچکی از زمین بدل نمود.

۴- عوامل اقتصادی و معیشتی:در سال‌های پیش از جنگ داخلی، سیاست‌های اقتصادی بازار آزاد در سوریه، که از دوران حافظ اسد آغاز و در دوره بشار اسد شدت گرفت، منجر به افزایش نابرابری اقتصادی شد و تنها طبقه تاجر سنی مذهب و علویان نزدیک به دولت علوی اسد را منتفع ساخت. این نابرابری در کنار سرانه تولید ناخالص داخلی پایین (۲٬۸۳۴ دلار در سال ۲۰۱۰) و نرخ بیکاری بالای جوانان، موجب گسترش نارضایتی در مناطق فقیرنشین شد به گونه‌ای که بیشترین تنش‌های سوریه، در همین مناطق بود. تحریم‌های سزار آمریکا که از سال ۲۰۲۰ اعمال شدند، این مشکلات را تشدید کرده و اقتصاد بحران‌زده سوریه را با محدودیت‌های بیشتر در واردات کالا و سرمایه‌گذاری مواجه ساختند، که فشار بر اقشار آسیب‌پذیر را افزایش داد.

۵- تحلیل دقیق و ری‌برند فرصت‌طلبانه:محمد الجولانی، رهبر جبهه النصره، با تحلیل هوشمندانه و صبر استراتژیک توانست در شرایطی پیچیده، قدرت را به دست گیرد. او با درک از تعدد بازیگران داخلی و خارجی در سوریه و تحلیل معادلات فی‌مابین، منتظر فرصتی ماند تا ضمن حذف رقبا و تمرکز بر اهداف مشترک با سایرین، ائتلافی قوی تشکیل دهد. حذف داعش به عنوان رقیب سنتی، تمرکز مقاومت بر جنگ با اسرائیل، و نارضایتی‌ها از ضعف دولت سوریه در پاسخ به بحران‌های معیشتی، بهترین شرایط را برای او فراهم کرد. همچنین، با بازتعریف جبهه‌النصره از یک سازمان تروریستی و خشن به آلترناتیوی به ظاهر مردمی، توانست ارتش فرسوده‌ی سوریه و بخشی از جامعه‌ی رنج کشیده و جنگ‌زده‌ی سوری را، به عدم مقاومت و پذیرش خود، به امید پایان جنگی طولانی متقاعد کند و تنها در یازده روز کنترل سوریه را در دست گیرد.

جمع‌بندی:

سقوط دولت بشار اسد و تصرف دمشق به دست تحریرالشام، بیش از آنکه نتیجه قدرت ایدئولوژی تکفیری باشد، حاصل بحران‌های اقتصادی، فشارهای خارجی، و سوءاستفاده از اعتراضات داخلی است. این تحولات نشان داد که ضعف دولت‌ها در پاسخ به مطالبات مردمی و خلأهای ژئوپلتیک، چگونه می‌تواند به فرصتی برای قدرت‌گیری گروه‌های افراطی تبدیل شود. اما این پایان کار نیست، و قطعاً تا زمان حضور نیروهای خارجی در سوریه، وضعیّت سوریه شکننده بوده و ثبات تصورناپذیر است.

 

نویسنده: مهدی خاکنما