چرا کار میکنیم؟
سید سپهر جمعه زاده
در جایی میخواندم که: «عزتنفس، همان احساس ارزشمندی درونی است. این احساس، همان ارزشی است که برای خودمان و تواناییهایمان قائل هستیم. اگر وجودمان خالی از احساس عزتنفس باشد، یعنی تواناییهایمان را باور نداریم و تنها اسمشان را یدک میکشیم. چنین احساسی باعث میشود که باوجود داشتن مهارت در چیزهای مختلف، کمکم به پوچی برسیم. چون چراغ ارزشمندی درون، آن درخت اصلی وجودمان خشک شده است. کارکردن، همچون آبی جاری و زلال، این درخت را آبیاری میکند. وقتی کار میکنیم و از انجام آن لذت میبریم، لبریز از احساس ارزشمندی میشویم. به دنبال این احساس قدرتمند درونی، اعتمادبهنفس ما نیز افزایش پیدا میکند. در حقیقت، اعتمادبهنفس، میوه درخت عزتنفس است.»
این متن ذهنم را به این سوق داد که علت کارکردن چیست؟ یا چه اجری باید به کار ما اختصاص پیدا کند. شاید بهتر است ابتدا سری به متون دینی بزنیم. ارزش کار و اهمیت آن در تعالی و تکامل فردی و جمعی انسان و جامعه است که هرگونه بیکاری، عار و ننگ شمرده شده است و انسانها بیکار ملعون دانسته شدهاند. در روایتی از پیامبر (ص) نقل شده است که فرمود: کسی که بار زندگی خویش را بر دوش مردم میافکند ملعون است. (بحارالانوار ج ۷۷ ص ۱۴۲ حدیث ۱)
امام باقر (ع) میفرماید: لا خیر فی من لا یحب جمع المال من حلال یکف به وجهه و یقضی به دینه و یصل به رحمه؛ کسی که دوست نمیدارد تا از راه حلال مالی را فراهم آورد که با آن آبروی خود را حفظ نماید و به دینش را ادا کند و با کمک به خویشان صلهرحم نماید، خیری در چنین فردی نیست (فروع کافی ج ۵ ص ۲۷)
امام صادق (ع) در پاسخ به شخصی که میخواهد در خانهاش بنشیند و به نماز و روزه و عبادت بپردازد و از تلاش برای کسب درآمد خودداری کند و معتقد است که بههرحال خداوند روزی او را بهگونهای تأمین میکند فرمود: این شخص از کسانی است که دعای آنان اجابت نمیشود. (همان ج ۵ ص ۷۷ )
امام باقر (ع) میفرماید: حضرت موسی (ع) از خداوند پرسید: خدایا! مبغوضترین بندگان در نزد تو کیست؟ خداوند در پاسخ فرمود: کسانی که شب را تا صبح همانند جسدی مرده میخوابند و روز خود را نیز به بطالت و بیکاری میگذرانند. (سفینه البحار؛ قمی؛ ج ۸؛ ص ۸۶۳)
بنابراین، متون سیره عملی معصومان (ع) اینگونه بوده است و هیچ یک از امام معصومان (ع) از کار فرار نمیکردند و همواره در تلاش و کوشش بودهاند بهگونهای برخیها آنان را به این دلیل سرزنش و نکوهش میکردند (فروع کافی ج ۵ ص ۳۷ و ۴۷ و ۶۷)
با این وجود چیزی که می خواهم توجه دهم این است که اجر کار کردن به هیچ وجه شایسته نیست فقط پول باشد. کارگر در نظام امپریالیسم یک توهین است. حال میخواهد در صنعت باشد یا در شکل امروزی اش در عرصه فرهنگ یا جای دیگری. این شخص کسی ست که عوض پول ساعاتی کار میکند و بعد از سی سال هیچ صفتی نمی توان بر او بار کرد. مثلا پزشک بعد از سی سال کار آبرویی جمع میکند، بنا یا مکانیک اوستا می شود و شخص نظامی حتی در هفتاد سالگی هم جناب سرهنگ خطاب میشود. ولی کارگری در دستگاه سرمایه داری یعنی اعتبار زدایی از کار. چند سال کار می کنی ولی از تو کسی تقدیر نخواهد کرد، حتی کارت را مفید هم نمی دانند و حتی تجربه ای کسب نکرده ای. مثال : کارگری که بیست سال کارش پیچ کردن قطعه ای به قطعه ای دیگر در شرکت آیفون است وسط هند شرقی یا زنی سی ساله که ده سال است نخ از لباسی جدا میکند که حتی نمی داند پشت کار آدیداس ایستاده است.
این مطلب به فرهنگ هم گاهی رخنه میکند. فرض کنید شما قرار است نویسنده یک متن باشید. اگر بنویسید و پولی هم به شما بدهند ولی اسمی از شما نبرند و کسی متن شما به چشمش نیاید چقدر حاضرید این کار را ادامه دهید؟ بعید است هنرمندی زیر بار چنین خفتی برود. این که کار شما علاوه بر پول باید موجب اعتباریافتگی باشد معیار خوبی است که گول امپریالیست های معاصر را نخوریم. اما وقتی میگویم امپریالیسم به راستی منظورم چیست؟ در تعاریف معمول اینگونه می خوانیم که: «امپریالیسم به نظامی گفته میشود که به دلیل مقاصد اقتصادی یا سیاسی میخواهد از مرزهای ملی و قومی خود تجاوز کند و سرزمینها و ملتها و اقوام دیگر را زیر سلطه خود درآورد. سیاستی که مرام وی بسط نفوذ و قدرت کشور خویش بر کشورهای دیگر است.» اما با وجود این تعریف فنی از امپریالیسم، هنرمند کسی است که در سایه این رفتارها را بروز دهد. با پنبه سرببرد و اجازه ندهد شما متوجه خوی سلطه گر روح تجاوزگرش باشید.