الهه؛ نامی که رمز پیروزی نشد! | مهدی خاک‌نما

الهه؛ نامی که رمز پیروزی نشد!
مهدی خاک‌نما

پرونده‌ تلخ قتل مرحومه الهه حسین‌نژاد، فارغ از ابعاد جنایی و غم‌‌انگیز آن، بهانه‌ای شد برای آغاز موجی رسانه‌ای که در آن بار دیگر نوک پیکان حمله به سوی حاکمیّت و خصوصاً نیروی انتظامی نشانه رفت. جریانی که تلاش دارد ضعف‌های ساختاری در حوزه امنیت شهری را به فرصتی برای حمله به نهاد حافظ امنیت عمومی بدل کند، بار دیگر در این ماجرا فعال شد و این‌بار با تمام قوا کوشید از درد و اندوه جامعه، پروژه‌ای سیاسی بسازد.

در شرایطی که پلیس آگاهی در فاصله‌ای کوتاه از اعلام مفقودی، با تشکیل تیم تخصصی و استفاده از ابزارهای فنی و میدانی، موفق به شناسایی و دستگیری قاتل شد و انگیزه‌ی او را که صرفاً مالی و در جهت سرقت گوشی تلفن همراه مقتوله بود آشکار کرد، روایت‌سازی‌های مغشوش و جهت‌دار در فضای مجازی و رسانه‌های معاند، سمت و سوی دیگری گرفت؛ بی‌اعتنا به واقعیت‌های میدانی، تمرکز اصلی این روایت‌ها نه بر مطالبه امنیت، که بر تخریب چهره پلیس و ساختن نماد جدیدی برای اعتراض بود.

این دقیقاً همان الگوی آشنایی‌ست که در سال ۱۴۰۱ و در ماجرای مرحومه مهسا امینی شاهد آن بودیم. آن‌جا نیز با تحریف یک واقعه انسانی، کدی رسانه‌ای ساخته شد برای آغاز پروژه‌ای آشوب‌طلبانه علیه ثبات اجتماعی کشور. حالا همان فرمول، با تمام عناصرش از جمله تصویرسازی احساسی، هجمه به نیروهای انتظامی، تشکیک در انگیزه‌های جنایی و القای روایت امنیت‌زدایی، دوباره به کار گرفته شده است. گویی دشمنان، در جستجوی مهسا امینی دیگری‌اند؛ نمادی جدید که بتواند بهانه‌ای باشد برای اقامه‌ی دعوایی جدید علیه حاکمیّت و برهم‌زدن نظم عمومی باشد.
هرچند که اینبار جامعه‌ی پخته‌ی پسا ۴۰۱ در ایران، به جماعتی که روزی بر سنگ مزار مهسا امینی نوشتند «تو نخواهی مرد که نامت یک رمز می‌شود» مجال نبش قبر ظالمانه و رمز انگاری از نام الهه‌، دخترک مظلوم و قربانی جنایت یک جانی را نداد تا مضاف بر جسم، نام او نیز قربانی یک پروژه آشوب خونبار شود.

البته نباید از این حقیقت غافل شد که افکار عمومی حق دارد نگران باشد و مسئولان را برابر کاستی‌های حوزه پیشگیری و اطلاع‌رسانی به پاسخگویی وادارد. اما آنچه رخ داده، فراتر از یک اعتراض طبیعی‌ست. اینجا با پروژه‌ای مواجهیم که درد اجتماعی را به ابزاری برای نبرد با نهادهای حافظ امنیت تبدیل کرده است.

پاسخ به چنین پروژه‌ای، نه در انکار ضعف‌ها، که در تقویت ساختارها، ارتقای شفافیت و شناخت دقیق عملیات روانی دشمن است. تنها با ترکیب عقلانیت انتقادی در درون و هوشیاری امنیتی برابر دشمن بیرونی، می‌توان هم امنیت را حفظ کرد و هم اعتماد عمومی را بازسازی نمود.